محسن اختياري

اندك مصاحبت قلمداري با صاحب طبعي سوژه اي مي تراشد كه سخن مي راند از بزرگترين معضلات اجتماعات شهري دنياي امروز جوامع بشري ؛ شايد راهي بگشايد بر معضلي در شهر خودمان كه خانه خودمان است .
ترافيك ، مبحثي است پر ترافيك در دنياي رسانه اي كه لااقل روزي يكبار در يكي از رسانه ها سوژه مي شود و مورد عنايت ذهن كارشناسان و گاه  مورد نظر صاحبنظراني صاحب منسب كه كار را هم زياد نمي شناسند ، اما نظرشان جامع است و قاطع است و عملي .
روزگاري نه چندان دور كه تحولات زمين ، درگذر اندك زمان چند ساله اخير خاطراتي در خاطرها سپرده به درازاي قرنها ؛ در آن روزگار  بلانسبت خري بود و استري  و گاه اسبي و اشتري ، گاري و درشكه اي و گاه ارابه و كالسكه اي ، نه دودي بود و نه دمي  ، و نه تنگي نفسي يا مرض عبثي ، كه هوا پاك بود و ابرهاي پر بار بر افلاك ، دلهاي جوانان قانع و خوش بود و از پيران بي مدعا سرخوش .
اما چه زود گذشت آن ايام در حكومت ماشين ؛ قناعت رفت و سرخوشي ، وادعا آورد و ناخوشي ؛ تكنولوژي آمد و آسايش ، اما گرفتاري آورد و رخت بر بست آرامش ؛ و از اين سوغات ماشين ترافيك بود نمونه اش از خروار ، نه منحصر به مكاني خاص كه گريبان همه را گرفت در همه جا و نه در انحصار زماني خاص با اين توفير كه با گذر زمان شدت آن را فزوني است با سرعتي افزون .
اما اگر چه اين روايت در همه جاي دنيا نقل محافل است و ليك بعضي جوامع به اشكالي با آن كنار آمده اند بگونه ايكه تعداد وسيله شان به نهايت است به ازاي تعدد نفوسشان ولي مشكل را به انحاء مختلفه به كنترل درآورده اند ، وليكن در جوامعي پايينتر روز به روز تعداد ماشين افزون مي گردد اما جاي ماشين اندك ، و چون تزايد اين دو همسان نبوده مشكلي و مشكلاتي بروز كرده  و معضل و معضلاتي در پي ، و ما يكي از آن جوامعيم كه همگي ما بلااستثناء شاهديم و نيازي بر اثبات مدعا نيست ؛ از تهران و تبريز و اصفهان و مشهد در گذريم به شهر آرام خودمان البته در سالياني نه چندان دور گذشته ؛ امروز ماشين فراوان است و فرد بي ماشين اندك و فردا بي ماشين نداريم ؛ اما همه ما ديده ايم در ساعاتي از روز خيابان فرخي يزدي را وامام را و قيام را و بلوار طالقاني را و ميدان آزادي را كه بعضا در پيرامون ميدان خصوصا اگر حادثه اي هم رخ داده باشد جايي براي آزادي از ترافيك نمي يابيم وبايد يك صفحه كلاچ صاف كنيم با اتلاف وقت و عمر گرانبهاتر از هر چيز، تا در گذر مسيري رهايي يابيم !.
تلاشهايي مي شود كه جاي تقدير است وليكن آيا با سرعت تزايد ماشين و ترافيك شهر همخوان است؟؛ يكي از راههاي حل هر مشكلي استفاده از داشته ها و امكانات موجود بوده و هست ؛ و حاصل مصاحبتي كه در ابتدا صحبت شد تذكر همچنين نكته اي بود كه در تهران ساليانه بيست كيلومتر مترو بايد حفر شود كه گاه گودالي به قطر پنجاه و عمق بيش از ده متر با ماشينهاي غول پيكري فرو مي رود ، و يا در اصفهان گهگاه گوشه اي از سي و سه پل الله ورديخان  مي تمبد ! كه منقول است سي و سه پل در ابتدا چهل پل بوده و شايد هم در گذر اعصار ميخواستند متروهايي دركنند  كه آن هفت دهانه را تمبانده و در نهايت منصرف شده اند !، ولي اينبار اگر هر سي و سه دهانه هم پايين بيايد خيالي نيست !.
اما در شهر ما گذري داريم در طول شهر بعنوان مسيل بلا استفاده و قدر ناشناخته كه پل نواب بر روي آن براي همشهريان آشناست ، كه آنچه مشهود است سيلي به خود نديده و با وضعيت گسترس وشهرسازي فعلي شهر سيلي هم نخواهد ديد ، ولي با اندك هزينه اي غير قابل قياس با هزينه احداث و راه اندازي مترو ساير شهرها مي تواند مشكل عمده اي از شهر و همشهريان را حل كند ، و در حاصل آن يزد ما هم كلاس شهر  داراي  مترو بخود مي گيرد و مهمترين مسئله جابجايي سهل همشهريان آنهم در مسيري حساس از شهر كه به بسياري از مراكز مهم و هدف مراجعه همشهريان نزديك است ؛ جايي كه چنين امكانات و فرصتهايي در اختيارداريم ، چرا اينهمه آفتابه خرج لحيم مي كنيم ؟!.

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا